کد مطلب:5850 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137

پیامبر و فراموشی در نماز
ابوهریره گوید:

پیامبر نماز ظهر را با ما دو ركعتی خواند. پس از سلام به كنار چوبی كه روبروی مسجد بود رفت و دستش را روی آن گذاشت. در میان اصحاب ابوبكر و عمر نیز بودند ولی جرات نكردند با او سخنی بگویند: مردم از مسجد خارج شدند در حالی كه می پنداشتند نماز، شكسته شده است. یك نفر در میان مردم بود كه او را «ذوالیدین» می نامیدند. او گفت: ای رسول الله! آیا فراموش كردی یا نماز را شكسته خواندی؟ فرمود: نه فراموش كردم و نه حكم نماز، شكسته شده است. گفتند نه خیر: شما فراموش كردید ای رسول خدا! پس او فرمود: ذوالیدین راست گفت!!

آن گاه برخاست و دو ركعت دیگر بجای آورد و سلام داد: سپس تكبیر گفت و سجودی رفت مانند سجود معمولیش یا بیش تر و سر را بلند كرد و تكبیر گفت و باز هم به سجده رفت پس برخاست و تكبیر گفت [1] .

حاشا كه رسول الله در نمازش، سهو كند و نداند كه چند ركعت خوانده است و وقتی به او گفته شود كه نماز را شكسته خواندی بگوید: من نه یادم رفت و نه نماز شكسته شده است. این دروغی است كه برای توجیه نمازهای خلفایشان كه غالباً در حال مستی به نماز می ایستادند و نمی دانستند چند ركعت خوانده اند می سازند! و داستان امیرشان كه نماز صبح را چهار ركعت برایشان بجای آورد، آن گاه به آن ها نگریست و گفت: آیا بیش تر بخوانم یا همین كافی است؟ در كتاب های تاریخ، معروف و مشهور است.

بخاری [2] از ابن عباس نقل كرده كه گفت:

شبی در خانه میمونه خوابیده بودم كه آن شب پیامبر نیز نزد او بود. پس پیامبر برخاست وضو گرفت و به نماز ایستاد. من در طرف چپش ایستادم، به من گفت: به طرف راستم بایست. پس سیزده ركعت نماز بجای آورد. آنگاه خوابید و شروع به خرناس كردن نمود و او همواره وقتی می خوابید، خرناس می كرد. پس مؤذن آمد و او را بیدار كرد. او بیرون رفت و بدون گرفتن وضوی مجدّد، با مردم نماز خواند!!

عمرو گوید: این روایت را برای بُكیر نقل كردم. او گفت كه كُریب به من خبر داده است [3] .

مانند چنین روایت هایی علیه رسول الله به دروغ نقل می كنند تا امرا و سلاطین بنی امیه و بنی عباس و دیگران، با راحتی نماز و وضو و همه احكام را به مسخره بگیرند تا جایی كه نزد ما مَثَل معروفی هست كه می گوید: نماز امیران فقط در جمعه و اعیاد است و بس.


[1] صحيح بخاري، ج7، ص85؛ صحيح مسلم، ج2، ص86.

[2] صحيح بخاري، كتاب «الاذان» ج1، ص171.

[3] صحيح بخاري، ج1، ص171.